پیشی مامان
قند عسلم
صدرای مامان راستی تو چقدر پیشی ها رو دوست داری و هر وقت توی خیابون پیشی می بینی با انگشت اشاره می کنی و ماما ماما می کنی . دم در کوچه خونه مامان بزرگ هم که همیشه یه پیشی کوچولو هست و خاله و مامان بزرگ بهش غذا می دن تو نگاه می کنی و می خندی . انگاری فکر می کنی همه پیشی ها مثل خودت جیگرن . تو خیابون خودمون هم وقتی از سرکار برمی گردم و تو توی بغلمی چشمات هی دنبال پیشی این ور و اون ور میچرخه وقتی هم که یه پیشی می بینی با انگشت اشاره می کنی و سرو صدا و من می ایستم و تو از ته دل می خندی دست آخر هم که می گم با میو بای بای کن اون دست خوشگلت رو به نشانه بای بای تکون می دی تا این کار رو نکنی دلم نمی یاد برم. راستی اگه یه ساعت اونجا وایسیم تو از نگاه کردن به پیشی ها سیر نمی شی. تازه تا دم در خونه هم با پیشی ها بای بای می کنی. غافل از این که تو خودت پیشی مامانی. دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹